معرفی وبلاگ
این وبلاگ در مورد افرادی است که قصد سفر دارند و در انتخاب مکان آن دچار تردید هستند این عزیزان می توانند به وبلاگ ما نگاه بیندازند تا شاید انتخاب بهتری انجام دهند
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 708853
تعداد نوشته ها : 153
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem225

اين سرزمين در دوره مادها به نام ماد كوچك معروف بود . با حمله مغولان و با ورود هلاكوخان ، آذربايجان مركز شاهنشاهي مغولان از خراسان تا شام شد. پس از مغولان و خاندان تركان قره قيونلوها و آق قيونلوها بر اين منطقه تسلط يافتندو بعد شاه اسماعيل اول تبريز را پايتخت ايران اعلام كرد . بعد ها در دوره قاجار و در زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار بخشي از آذربايجان طي عهد نامه هاي به روسيه واگذار شد. از نام هاي ديگر اين سرزمين ايرانويچ ،آذرگشسب و آتورپادگان است . بعد از فتحعلي شاه ، شهر تبريز وليعهد نشين شد و احمد شاه و ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و بالاخره محمدعلي شاه دوران ولايت عهدي خود را در اين شهر گذراندند. رضاخان در سال 1300 شمسي سيطره حكومت مركزي ايران را بر اين منطقه برقرار كرد. با شروع جنگ جهاني دوم در سال 1320 شمسي، نيروهاي شوروي وارد ولايات شمالي ايران از جمله آذربايجان شدند. اين نيروها در ارديبهشت ماه 1325 شمسي به دنبال طرح مسئله آذربايجان در سازمان ملل متحد، آذربايجان را تخليه كردند. مردم آذربايجان در جريان ملي شدن صنعت نفت در سال 1329 شمسي مبارزه را عليه استعمار انگليس آغاز كردند و سرانجام با پيروزي ، انگليس شكست خورد.

كاروانسراي پيام : كاروانسراي پيام در دوره مغول و صفويه از مهمترين استراحتگاههاي ميان راهي به شمار مي آمده است. بناي قديمي كاروانسراي پيام در فاصله حدود 12 كيلومتري مرند كه در حال حاضر اثري از آن باقي نمانده قرار داشته است. 

كاروانسراي داش آتان (حاجي شيخ ) : تاريخچه اين بنا به دوره قاجاريه مي رسد. چنانكه در نقشه دارالسطنه تبريز كه به سال 1297 ه.ق (1255 ه.ش) مي رسد موقعيت اين كاروانسرا به نام كاروانسراي حاج شيخ جعفر موجود است. حاج شيخ از تجار بنام ظروف چيني بوده كه اين كاروانسرا توسط ايشان بنا شده و بنام كاروانسراي حاج شيخ معروف گشته است و بعدها به كاروانسراي داش آتان نيز ناميده شده است. 

 كاروانسراي گويجه بئل : احداث بنا با توجه به شواهد و قرائن مي تواند متعلق به دوره صفويه باشد .از اين بنا بعنوان كاروانسراي كوهستاني استفاده شده است. ازخصوصيات بارز آن بسته بودن بنا و طراحي آن براي مناطق كوهستاني و سردسير و زمستانهاي سخت و پربرف مي باشد.

 

كاروانسراي خواجه ملكم– مراغه : به گفته صاحبان قديمي حجره ها، ‌در اين سرا (كاروانسرا) سنگ نوشته اي در زيرزمين قسمت جنوبي وجود داشته كه تاريخ بنا را 300 سال پيش نشان مي دهد ، اما متاسفانه امروزه روي آن با سيمان پوشانده شده است. اين بنا به نام آقاي ملكم آفتاندينان معروف به خواجه ملكم كه شخصي ارمني و تاجر بوده ثبت شده است و بنا نيز به نام ايشان معروف است.اين بنا در قسمتهاي مختلف از يك تا سه طبقه تشكيل يافته است.

كاروانسراي آيرانديبي : در ضلع شمالي كوهي كه بر فراز آن قلعه اي مشهور به قلعه هلاكو وجود دارد، كاروانسرايي قرار دارد كه در بين اهل محل به كاروانسرا شاه عباس معروف است و ليكن اسم اصلي آن كاروانسراي آيرانديبي(عريان تپه)مي باشد .در ضلع جنوبي اين كاروانسرا به ترتيب جاده آسفالته راه آهن و كمي دورتر كوه سنگي قرار گرفته است. چنانچه از پژوهشهاي انجام گرفته در مورد اين اثر برمي آيد اين بنا متعلق به قرن هفتم ه. ق بوده است و در طول 7 قرن گذشته مامن و مسكن كاروانيان و رهگذران بوده است .آيرينديبي احتمالا نام معاني مي باشد كه در فارسي از آن به عنوان عريان تپه ياد مي شود و به احتمال زياد كاروانسرا نام خود را از آن يافته است

جزيره آرزو : اين جزيره نيمه جنگلي با مساحت  حدود 542 هكتار در غرب جزيره كبودان قرار گرفته است و 1270 متر از سطح دريا ارتفاع دارد. اين جزيره نيز پذيراي پرندگاني نظير فلامينگو، كاكايي و غاز است.

جزيره اشك : اين جزيره در قسمت جنوبي كبودان، در 40 كيلومتري بندر گلمانخانه قرار دارد. داراي وسعتي معادل 2115 هكتار و ارتفاعي در حدود 1270 متر از سطح درياست. اين جزيره يك چشمه آب شيرين دارد و يكي ازجالب ترين زيستگاه هاي پرندگان بومي و مهاجر از جمله فلامينگو و تنجه است. از نظر پوشش گياهي شبيه جزيره كبودان است. گوزن زرد ايراني نيز در آن زندگي مي كند.

جزيره قويون داغي (كبودان) :
جزيره قويون داغي يكي از بزرگ ترين و زيباترين جزاير غير مسكوني درياچه اروميه است كه در فاصله 12 كيلومتري  بندر رحمانلو در قسمت جنوب شرقي درياچه اروميه قرار گرفته است. طول جزيره 9 كيلومتر، عرض آن 4 كيلومتر و مساحت كل آن 3175 هكتار است و از سطح درياي آزاد 1521 متر ارتفاع دارد. جزبره قويون داغي زيستگاه قوچ و ميش ارمني و گوزن زرد ايراني است. اين گوزن يكي از نادرترين گونه هاي گوزن جهان است.قويون داغي تنها جزيره درياچه اروميه است.

دهه محرم

جوش زدن عَـلَم ؛ يعني علم را مي چرخانند ؛ لنگرهايي كه علم موقع حركت به سوي كسي پيدا مي كند نشانه ي برآورده شدن حاجت آن شخص است

قفل زني ؛ يعني آويختن قفل از پوست بدن

ذغال مالي بر صورت به منظور نشان دادن پريشان حالي

 

 شب چله

شب چله طولاني ترين شب سال محسوب مي شود و مراسم آن اغلب نوعي شب نشيني فاميلي و دوستانه است. در اين شب نشيني انواع خوراكي هاي زمستاني يعني خشكبار و شيريني خورده مي شود. خوردن ميوه هاي بهاره و تابستاني كه به ترفندهاي مختلف تا اولين شب زمستان نگهداري شده اند، به نوعي اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پر بركت است. پختن برنج سفيد نيز در شب چله ي بزرگ يا يلدا نوعي جادوي سفيد براي سفيد روزي و نيكبختي در زمستان سياه و سرد به شمار مي رود. بيشترين مراسم زمستاني به چله كوچك مربوط مي شود كه سخت ترين و سردترين روزهاي زمستان را در بر مي گيرد. در بيشتر روستاها و گاه مناطق شهري آذربايجان شرقي، آيين هاي مشتركي در اين خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تيراندازي يا سر و صدا كردن ، معمول ترين و رايج ترين آداب مربوط به چله كوچك است. گمان بر اين است كه با افروختن آتش و سر و صدا، پيرزن سرما يا «قاري نَـنـَه» ترسيده و فرار مي كند.

 

چهارشنبه سوري

صبح آخرين چهارشنبه سوري مردم بر سر آب رفته و از روي آن مي پرند و مي خوانند:

آتيل ماتيل چرشنبه( عاطل و باطل شود چهارشنبه)

بختيم آچيل چرشنبه(بختم بازشود چهارشنبه )

خوردن هفت دانه ي روغني، شيريني يا غله نيز از مراسم رايج مربوط به چهارشنبه سوري در آذربايجان شرقي است. درست كردن هفت نوع خوراكي شيرين ( هفت لون) در اين روز معمول است. در بعضي نقاط، شيريني گلابيه، گردو، بادام، پسته، ميوه، سيب، پرتقال و نخود و كشمش ، تركيب هفت لون را تشكيل مي دهند.

قايش گوتردي : بيش از چهار نفر در آن شركت مي كنند و كمرهاي «قايش» خود را باز مي كنند و دايره اي كمتر از قطر دو تا سه متر مي كشند و ياران بازيكن به دو دسته تقسيم مي شوند.

 يك قسمت در داخل دايره هر كدام روي يك كمر «قايش» براي محافظت مي ايستند و گروه دوم در خارج سعي مي كنند كه با بيرون كشيدن آنها از دايره يا به شيوه اي ديگر كمرها را بربايند.

 در اين موقع، اگر گروه داخل بتواند با پا به پا يا بدن (از كمر به پايين) بزند، مي بازد و بازي عوض مي شود و گروه داخل و خارج جاي خود را عوض مي كند و بازي به همين روش ادامه مي يابد.

از بازيهاي ديگر «چلينگ آغاج» ، «الك تولنگ» ، «لي لي» ، «تپيك دوشدي» كه شبيه كاراته است. «بش داش» را كه ميان بچه ها - بخصوص دختران - رسم است با پنج سنگ كوچك بازي مي كنند. 

 

غذاهاي محلي و منطقه اي

صبحانه‌‌ با ده‌ها نوع‌ مربا، قايماق‌، انواع‌ نان‌ تازه‌ و سنتي‌ كماج‌ و نان‌روغني‌ و... تهيه مي شود . از  جمله‌ غذاها مي‌توان‌ به‌ انواع‌ آش‌ (آش‌ شير، آش‌ دوغ‌، آش رشته‌، آش‌ انار، يوقورت‌ لي آشي ، اون بيش آشي ، اوماج آشي ‌) و انواع‌ كوفته‌ (كوفته‌تبريزي‌، كوفته‌ فرنگي‌، كوفته‌ تركي‌) و قيقاناق‌، بادمجان‌ شكم‌ پاره‌، دلمه‌ سيب‌ زميني ، كوكوي‌ بادمجان‌، خشيل ‌،چغيرتما، يتيمچه‌ محلي‌، املت‌ اسفناج‌، باستيرماپلو، چلوكباب‌، كباب‌ تركي‌، آبگوشت ، قارني ياريق ، ياپراق كلم رولماسي ، شيشليك ، من دوشلو شوربا‌ اشاره كرد .

 

در اين ميان موسيقي مردمي شناخته شده ي «عاشيق لَر» (عاشق ها) كه با سرشت بومي مردم آذربايجان آميخته است، از جايگاه ويژه اي برخوردار است. پيشنيه  اين موسيقي كم و بيش روشن است و امروزه نيز در برگزاري مراسم و آيين هاي سنتي نقشي فراموش ناشدني دارد. 

در گذشته، تا زماني كه به دوره اشكانيان باز مي گردد، گروه هايي بودند كه تاريخ فراز و نشيب هاي اجتماعي را در قالب سروده ها و داستان ها در بزم ها و گردهمايي ها براي مردم باز مي خواندند. اين افراد « گوسان» و «خـُنياگران» ( آواز خوانان ) ناميده مي شدند. 

عاشق" ساز" مي نوازد. ساز آلتي است شبيه تار، مركب از نـُه سيم كه بر سينه مي نهند و مي نوازند. نام قديمي ساز «قوپوز» ، (چيزي شبيه كمانچه هاي كنوني) بود. اغلب ، يك يا دو بالابانچي (نوازنده بالابان) و قاوالچي (دايره زن) ، عاشق را همراهي مي كنند. گاهي نيز چند دسته عاشق يك جا ظاهر مي شوند و هنر نمايي مي كنند. 

عاشق ، هنرمند مردم است و بايد در چندين هنر مهارت و استادي داشته باشد. او هم شاعراست، هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده ، هم هنرپيشه و هم داستان گو. به عبارت ديگر عاشق در تمامي اين عرصه ها خلاّق است و هنرمندي است كه اين همه را، با انگشتان ماهر و صداي دلنوازش، اجرا مي كند. 

در روزگاران گذشته، به اين هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشيق، وارساق و يانشاق هم مي گفتند و به هنرمندترين و شايسته ترينشان «دده» اطلاق مي شد. از اين ميان مي توان به «ده ده ياد ياد» (قرن 10 هـ.ق)، «توراب دده» (12 هـ. ق)، «دده قاسم» (قرن 13 هـ. ق) و «كرم دده» و مشهورتر از همه «دده قورقود» اسطوره اي اشاره كرد. 

موسيقي‌ مردمي‌ (فولك‌) آذربايجان‌ از روزگار كهن‌ تاكنون‌ در حيات‌ "عاشيق‌"ها تداوم‌ و تكامل‌ يافته‌ است‌."عاشيق‌" ها هنرمندان‌ خودساخته‌اي‌ هستند كه‌ بانواي‌ ساز خود ترانه‌هاي‌ دلپذير و متناسب‌ با حال‌ و هواي‌مجالس‌ عروسي‌ها و قهوه ‌خانه‌ها را به‌ ترنم‌ در مي‌آورند. عاشيق‌ها در مراسم‌ عروسي‌ و جشن‌ها حاضر مي‌شوندو از اين‌ راه‌ معيشت‌ روزانه‌ خود را نيز تامين‌ مي‌كنند.

علاوه‌ بر موسيقي‌ عاشيقي‌ موسيقي‌ مقامي‌ نيز در آذربايجان‌ بسيار رايج‌ است‌ و در حال‌ حاضر نيز گروه‌هاي‌موسيقي‌ مقامي‌ متعددي‌ برنامه‌هاي‌ مختلف‌ و متنوعي‌ را به‌ مناسبت‌هاي‌ مختلف‌ اجرا مي‌كنند. موسيقي‌ مقامي‌آذربايجان‌ با اندك‌ تفاوت‌هائي‌، همان‌ موسيقي‌ مقامي‌ ايران‌ است‌ كه در‌ دستگاه‌هاي‌ هم‌ نام‌ و مشابهي‌ اجرامي‌شوند. همچنين‌ موسيقي‌ آذربايجان‌ تحت‌ تأثير موسيقي‌ كلاسيك‌ اروپا و بويژه‌ روسيه‌ آثاري‌ نوين‌ و بديعي‌را خلق‌ و عرضه‌ كرده‌ است‌. 

همه مورخان پيش و پس از اسلام و نيز تاريخ نويسان معاصر، گويش آذري را زبان مردم آذربايجان دانسته اند. به عقيده زبان شناسان، زبان فارسي دو گويش دارد؛ يكي دري و ديگري پهلوي. گويش دري ، زبان كتابت و خواندن و نوشتن و آموزش بود، اما گويش پهلوي به زبان هاي محلي اطلاق مي شود كه معمولاً در زبان محاوره به كار مي آيد و در هر محل، مردم با كمي اختلاف به آن تكلم مي كنند. ( پهلوي را در جمع «فهلويات« مي گويند( .
شعرا و ادبا و اهل علم ، همواره به اين دليل به فارسي دري يا زبان مادري و اصلي مي سرايند و مي نويسند كه زبان ملي سراسر ايران است و به اين ترتيب آثار و سخن ايشان فراگير مي شود. آنها خيلي كم و به ندرت به زبان محلي قلم مي زنند. به همين دليل اشعار محلي به زبان آذري يا گويش آذري پهلوي نيز مانند ديگر گويش هاي محلي از كميت زيادي برخوردار نيست.
يكي از مهم ترين منابع در اين زمينه رساله « روحي انارجاني» تأليف قرن 11 هجري است. اين كتاب نمونه گويايي از موقعيت عمومي و رواج زبان آذري پهلوي درميان مردم آذربايجان است.
احمد كسروي مي نويسد از سال 736  هجري، سال مرگ ابوسعيد آخرين سلطان مغول تا ظهور شاه اسماعيل صفوي در سال 906 هجري، زبان تركي در آذربايجان محدود به تركان و مغولان بود، و مردم آذربايجان همچنان به آذري پهلوي صحبت مي كردند. در لغت نامه دهخدا آمده است: ( آذري منسوب به آذر و آذربايجان ، و زبان آذري لهجه اي از فارسي قديم است كه در آذربايجان متداول بوده و اكنون نيز در بعضي روستاهاي اين استان و بعضي نواحي قفقاز بدان تكلم كنند)

X