خوزستان سرزمين چهار فصل، مينياتور تنوع قومي در كشور است كه محل تلاقي فرهنگهاي مختلفي است كه در عين تاثير پذيري متقابل، هريك نمود خاص خود را حفظ كرده اند. موسيقي نيز يكي از شاخصهاي معرف اين قوميتهاست كه در هر منطقه و قوميت از استان، صورت ويژه اي دارد. در مناطق عرب نشين و در ميان قوم عرب، موسيقي بيشتر متأثر از مقامهاي عربي و شباهت خاصي به موسيقي مقامي جنوب عراق دارد. درميان قوم بختياري موسيقي جايگاه خاصي دارد و در آيين هاي شادي و ماتم، نوازندگان سازهاي محلي حضوري مشهود دارند. موسيقي بختياري مانند ديگر موسيقي هاي محلي از سادگي خاصي برخوردار است اما وجه تشابه و تفاوتهاي زيادي با ديگر موسيقي هاي محلي دارد. مهمتر اينكه ساختار موسيقي بختياري با موسيقي سنتي نيز تفاوت چشمگير دارد. وجه تشابه آن با ديگر موسيقي هاي محلي در سادگي نغمات و استفاده از دستگاهها و مايه هاي ايراني است و تفاوت آن از نظر نوع گويش و شيوه قرائت آوازهاست . خواننده نيز در ساختار موسيقي بختياري حائز اهميت است به طوري كه بعد از مقدمه موسيقي توسط نوازنده، اين صداي خوش آواز است كه ساختار موسيقي را نشان داده و تكميل مي كند. گروه خواني نيز در موسيقي بختياري قابل توجه است زيرا بسياري از قطعات شاد"دواللي" توسط خواننده گروه كر اجرا مي شود و معمولاً خوانندگان گروهي قطعه شعر كوچكي را مابين هر بيت يا مصرع تكرار مي كنند. به هرحال بايد اشاره كرد كه گوشه هايي نيز در موسيقي بختياري همانند گوشه اول و دوم خسرو شيرين وجود دارند كه كاملاً با مقامهاي موسيقي سنتي مان متفاوت است. انواع موسيقي بختياري شامل آهنگها و آوازهاي شاد دواللي ، موسيقي چپ يا عزا، موسيقي حماسي، موسيقي تغزلي عاشقانه، موسيقي گوناگون(شامل موسيقي بارش باران، برزگري، خرمن كوبي، لالايي، كوچ است. دهل(يك ساز كوبشي استوانه اي شكل كه با چوب خيزران نواخته مي شود)، كرنا، سرنا و ني شيت، ني هفت بند و كمانچه از سازهاي محلي مورد استفاده در موسيقي بختياري است. در زمينه موسيقي شوشتري و دزفولي(شمال استان) نيز بايد گفت كه موسيقي اين منطقه نيز مانند موسيقي هاي محلي ايران برپايه موسيقي آوازي شكل گرفته است و نمود عيني آن را مي توان در مراسم تعزيه، عروسي و كار ديد. شهرهاي دزفول و شوشتر به خاطر بافت فرهنگي خود كه بيشتر رنگ و بوي مذهبي در آن مشاهده مي شود نمي توانسته موسيقي سازي را به سادگي پذيرا باشد به همين دليل اساس ساختار موسيقيايي اين دو شهر را بايد در موسيقي آوازي جستجو كرد. در موسيقي اين دو منطقه بيش از 50 گوشه آوازي بوده است كه اكنون كمتر كسي تمام اين گوشه ها را به خاطر دارد. ساختار موسيقايي اين گوشه ها مبتني بر موسيقي كنوني ايران است. با اندكي تغيير در اداي تزيين ها و تحريرها به گونه اي كه خوانندگان دزفول و شوشتر لهجه خاصي درخواندن آوازهاي اين منطقه دارند. اشعار آوازهاي اين منطقه اغلب مضاميني زميني دارند ولي اين اشعار ساده داراي چنان حسي است كه ناخودآگاه انسان را به سوي بزرگي معبود و عظمت عشق رهنمون مي سازد. در دوران قاجار با باز شدن پاي برخي نوازندگان دزفولي و شوشتري به تهران و فراگيري رديف موسيقي ايران ساز و موسيقي سازي وارد اين دو شهر شد. با ورود موسيقي سازي بويژه تار، نقش موسيقي و استفاده از ساز تار رنگ و رونق خاصي به موسيقي آوازي اين منطقه داد و رفت و آمد نوازندگان بزرگي از اين شهر به محافل موسيقي تهران باعث به وجود آمدن يك رپرتوار موسيقي سازي براي اين منطقه شد كه شامل قطعات چهارمضراب، رنگ، پيش درآمد و تصنيف مي باشند. سازهاي رايج موسيقي اين منطقه در وهله اول تار و سپس سرنا، دهل، ني جفته و دايره است و با توجه به همسايگي اين منطقه با فرهنگهاي مجاور، بعضي از گوشه ها و قطعات در بين دو فرهنگ مجاور مانند شوشتري دزفولي و بختياري اشتراك دارند.