همه مورخان پيش و پس از اسلام و نيز تاريخ نويسان معاصر، گويش آذري را زبان مردم آذربايجان دانسته اند. به عقيده زبان شناسان، زبان فارسي دو گويش دارد؛ يكي دري و ديگري پهلوي. گويش دري ، زبان كتابت و خواندن و نوشتن و آموزش بود، اما گويش پهلوي به زبان هاي محلي اطلاق مي شود كه معمولاً در زبان محاوره به كار مي آيد و در هر محل، مردم با كمي اختلاف به آن تكلم مي كنند. ( پهلوي را در جمع «فهلويات« مي گويند( .
شعرا و ادبا و اهل علم ، همواره به اين دليل به فارسي دري يا زبان مادري و اصلي مي سرايند و مي نويسند كه زبان ملي سراسر ايران است و به اين ترتيب آثار و سخن ايشان فراگير مي شود. آنها خيلي كم و به ندرت به زبان محلي قلم مي زنند. به همين دليل اشعار محلي به زبان آذري يا گويش آذري پهلوي نيز مانند ديگر گويش هاي محلي از كميت زيادي برخوردار نيست.
يكي از مهم ترين منابع در اين زمينه رساله « روحي انارجاني» تأليف قرن 11 هجري است. اين كتاب نمونه گويايي از موقعيت عمومي و رواج زبان آذري پهلوي درميان مردم آذربايجان است.
احمد كسروي مي نويسد از سال 736 هجري، سال مرگ ابوسعيد آخرين سلطان مغول تا ظهور شاه اسماعيل صفوي در سال 906 هجري، زبان تركي در آذربايجان محدود به تركان و مغولان بود، و مردم آذربايجان همچنان به آذري پهلوي صحبت مي كردند. در لغت نامه دهخدا آمده است: ( آذري منسوب به آذر و آذربايجان ، و زبان آذري لهجه اي از فارسي قديم است كه در آذربايجان متداول بوده و اكنون نيز در بعضي روستاهاي اين استان و بعضي نواحي قفقاز بدان تكلم كنند)